یک داستان نامتعارف عاشقانه میان یک مادر مجرد از طبقه‌ی کارگر و دختر جوانش و یک مرد.    

خلاصه داستان :فیلم Can't Be True; لیلا زن جوانی است که در یک بار جاز در استانبول آواز می خواند. او در کودکی شاهد ازدواج ناخوشایند والدینش، اعتیاد به الکل و مرگ مادر روس خود و متعاقب آن افسردگی پدرش بود. لیلا که از این تجربیات آسیب دیده است، از نظر عاطفی از پدرش جدا می شود و هرگز با هیچ کس دیگری ارتباط برقرار نمی کند. یک شب، مراد عکاس به طور اتفاقی در خیابان با لیلا روبرو می شود. پس از مدتی عشق بزرگی بین آنها آغاز می شود. برای لیلا، این عشق معنایی کاملاً متفاوت در زندگی او دارد و شروع به ترس از آن می کند. او می خواهد به زندگی قبلی خود بازگردد، اما الان خیلی دیر است.

خلاصه داستان : این اکشن ماجراجویی روایتگر داستان‌های شخصیتی به نام نیتن دریک می‌باشد که به همراه استاد و دوست همیشگی خود یعنی ویکتور سالیوان، راهی سفری خطیر برای پیدا کردن گنجی بزرگ می‌شود؛ گنجی که هیچکس موفق به یافت آن نشده! داستان از آن‌جایی جالب می‌گردد که نیتن، سرنخ‌هایی پیدا می‌کند که خبر از برادر گمشده‌اش می ...

 در آینده ای دور، در حالی که تنها بیابانی خشک از زمین باقی مانده است، باقیمانده ی نسل انسان ها برای بدست آوردن واجبات زندگی حاضرند یکدیگر را بکشند. مکس، مردی کم حرف که زن و بچه اش را از دست داده است، به تنهایی سفر می کند و در جستجوی صلح می باشد

خلاصه داستان : دوقلوهای مانتل که از سر تا پا یکسان هستند، در ماموریتی برای تغییر روش زایمان زنان هستند که از منهتن شروع می شود.

 

خلاصه داستان : گروهی از دختران نوجوان به طور مرموزی قدرت خاصی را در خود ایجاد می کنند که به آنها اجازه می دهد مردم را به دلخواه خود برق بزنند.

 

یک درام حماسی و نسلی درباره دو خانواده لاتین تبار که در دره سونوما کالیفرنیا برای کسب ثروت و قدرت رقابت می کنند.

 

دزد جوان علی (اسماعیل هاچی اغلو) از خانه ، مادر و پدرش که کمتر او را میبیند فرار کرده است..... او که نمیداند چگونه مورد استقبال قرار میگیرد ، سفری عجیب را به سمت پدربزرگش که در استانبول زندگی میکند و تا حالا او را ندیده است آغاز میکند . پدر بزرگ علی نامش رجب است (کوکسال انگور) سربازی بازنشسته و پیرمردی بداخلاق است که به تنهایی و در نظمی نظامی زندگی میکند . او سه سال پیش همسرش را از دست داده و دخترش ییلدیز را که بدون رضایت او ازدواج کرده را نزدیک به بیست سال است که ندیده .همه ساعات هرروز رجب به یک شکل سپری میشود . نیلگون(بنو ییلدیریملار)همسایه طبقه بالای رجب ، تنها زندگی میکند، میانسال ،فارق التحصیل ، سرکش، یک فاحشه مدرن است . نیلگون و رجب مداوم باهم دعوا میکنند برای اینکه رجب میداند که او فاحشه است و میخواهد او را از اپارتمان بیرون کند .....

 این فیلم درباره دنیایی است که ویروس کشنده آنفولانزا آن را فراگرفته و در حال نابودی آن است. مردم در این دنیا درمانده هستند و به هیچکس هم اعتماد نمی کنند چراکه امکان آلوده شدن و سپس مرگ وجود دارد!. در این وضعیت پزشکان و دانشمندان به دنبال یافتن درمانی برای این ویروس هستند اما بزرگترین مشکل آنها نه یافتن درمان ، بلکه ترسی و جنونی است که برمردم حاکم شده است…